#تمنا
خدایا شکرت بخاطرِ گریه کردن..
وقتی دِلِمون پُره، سجـاده رو پَهن میکنیم و
با اشک باهات حرف میزنیم و عجیب سَبُک
و آروم میشیم?
حدود یک هفته اس ، حال دلم خوب نیس، خودت میدونی چرا……
میدونم در نهایت چیزی رو رقم میزنی که به صلاحمه، پس سعی می کنم آروم باشم ، دلم قرصه که هوامو داری
#خدایاشکرت
◾ #️شب_های_قدر
شبهای مشخص شدن تکلیف سرنوشت یکسالهمان،
برای هرکداممان یکی یکی مینویسند؛
▪️یکی زیارت
▪️یکی ثروت
▪️یکی فقر
▪️یکی شفإ
▪️یکی مرگ
▪️یکی ازدواج
▪️یکی جدایی
▪️یکی فرزند
▪️و…………….
چه آماده شده برای تقدیر امسالِ من، نمیدانم!
فقط
قسمت میدهم به جان عزیزترین مخلوقت علی (ع) ???
قبل از امضای تقدیر امسالم، بنویس: فصل ظهور
بگذار من هم بهارِ آمدنش را ببینم
پیش از آنکه قِصهام به سر برسد……..
آمین… ?
التماس دعا ? ?
? #الهی_بعلی_عجل_لولیک_الفرج
? #اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
? #الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
سلام به همه ی همراهان ? انشاءالله حالتون خوب باشه?
می خوام یه خواهشی ازتون بکنم و دعوتتون کنم به یک کار خیر که انجامش بسیار ساده و راحت ولی آثار و برکاتش بسیار فراوان و عمیق هست…. ?
اما قبلش می خوام یه نکته ای رو بهتون بگم
یادتون هست توی برنامه “زندگی پس از زندگی” شبکه چهار قسمت بیست و دوم جوانی بود به اسم آقای “حامد طهماسبی” که یکی از بهترین و تاثیرگذارترین قسمت های این برنامه بود
و یکی از آموزنده ترین بخش های صحبت هاشون اونجایی بود که تعریف میکردند زمانی که بچه بودند توی حسینیه، پیرمردی بود که موقع خروج کفش هایش را گم کرده بود و ایشون کفشهای پیرمرد رو پیدا میکنه و جلوی پاهاش جفت میکنه. پیرمرد خیلی خوشحال می شه و براش دعا میکنه و میگه که: ” الهی پاهات بلا نبینه جوان”
و بعد در عالم بعد از مرگ بهش نشون داده بودند که ایشون در طول زندگی سه مرتبه با موتور تصادف کرده بوده و یک بار از بالای درخت افتاده بوده و یک بار هم که همون تصادف آخرش که منجر به تجربه مرگش میشه که دکتر ها بهش گفته بودند باید پاهات قطع میشد…..
اما توی هیچ کدوم از این حوادث هیچ وقت هیچ آسیبی به پاهاش نرسید و این در اثر همون دعای ساده و مختصری بود که این پیرمرد در حقش کرده بود و گفته بود که: “الهی پاهات بلا نبینه جوان"
حالا خواهشی که من ازتون داشتم همینه ? که بیایم از این به بعد همه مون به بهانه های مختلف بیشتر در حق همدیگه دعا کنیم و این دعا ها رو ساده نبینین و از اثرات دعا ها غافل نشیم….
مثلاً وقتی کسی برامون کاری انجام داد به جای این که بهش بگیم “مرسی” که یک واژه بیگانه هست و هیچ لطفی نداره
و حتی وقتی که میگیم خیلی ممنون، متشکرم ،لطف کردین ، در کنارش یه دعای کوچیک و قشنگ هم داشته باشیم مثلاً بگیم :
“خدا امواتت رو بیامرزه"
یا ” انشاءالله زیارت بقیع نصیبت بشه"
یا ” انشاءالله از آب حوض کوثر بنوشی"
یا ” انشاءالله همیشه جیبت پر از پول باشه"
یا ” ان شاءالله خدا ازت راضی باشه “
و یه دعای خیلی مهم که بگیم:” ان شاءالله که هر کس حقی به گردنت داره ازت راضی بشه و هیچ حق الناسی به گردنت نمونه"
و یا مثلاً بگیم که:” انشاءالله عاقبت بخیرشی"
یا اینکه ان شاالله امام زمان را در حالی ببینی که ازت راضی باشه
و یا خیلی دعاهای مادی و معنوی زیبا و عمیقی که خود شما خیلی بهتر از من بلد هستید ?
مطمئناً وقتی که ما صادقانه و خالصانه در حق کسی دعایی بکنیم خداوند هم که از ما بسیار بسیار مهربون تر و بخشنده تر هست همون دعاها رو در حق خود ما هم به اجابت میرسونه ?
اگر که دوست داشتید این تقاضای من رو برای گروهها و دوستانتون بفرستید و مُبَلِغ این کار خیر باشید. ?
ان شاءالله که خدا به همه مون توفیق بده که بتونیم قدمی کوچیک برای رضایت خاطر و شادی قلب آقامون امام زمانمون برداریم
و با همین دعاهای به ظاهر کوچک و ساده باعث رفع مشکلات و همینطور ایجاد خیرات و برکات مادی و معنوی بسیاری برای خودمون و دیگران باشیم و ان شاءالله که عاقبت همه مون ختم بخیر بشه ? ?
التماس دعا ? ?
نمونهای از دعاهای قشنگ وخیر برای همدیگر
الهی غم نبینی
الهی روزی ات پر برکت باشه
الهی عاقبت بخیر باشید
الهی خیر دو دنیا نصیبت بشه
الهی محتاج ونیازمند نشوی
الهی سفید بخت بشی
دعای اهل بیت شامل حالت
زیارت اهل بیت نصیبت
دو دنیا رو سفید باشی
خدا دستت وبگیره
خدا از خزینه غیبش بهت روزی برسونه
خدا اولاد صالح وسالم بهت ببخشه
سفید بخت و خوش اقبال باشی
دعای پدرومادر بدرقه راهت
#التماس_دعا
#دعای_خالصانه
#رمضان_المبارک
#اینقدنگومرسی
سلام مامان، خیلی وقته باهات ،سیر سیر حرف نزدم ، اونروز ۲۴بهمن بعد عروسی محمد صبحش یادته با سعید اومدم سر خاکت!کلی حرف آماده کرده بودم بهت بگم، ولی فقط بی صدا اشک بود که رو گونه هام جاری شد، آه بود که داشت ، راه نفسمو میگرفت، داشتم نفس کم میاوردم ، دستم رو رو سینه ام گذاشتم واز ته دلم نفس کشیدم گویی ، هوایی با فشار وارد سینه ام شد و نجاتم داد ، مامان، خیلی تلاش می کنم با نبودنت کنار بیام ولی ، خدا شاهده که نمیتونم، درست اون لحظه ای که فکر می کنم ، نبودنتو باور کردم ، فرو می ریزم، مثل غریقی که لحظه انقاذش ، دست آویزش رو گرفتن ، باز دور برم پر میشه از تلاطمات وامواج سهمگینی که هر لحظه به گوشه ای از خاطراتت پرتم میکنن، مامان!دارم تو قلبم حسست میکنم، یادته موقع آخرین خداحافظی چشمای قشنگت بارونی بود وهاله سرخی اطرافشو گرفته بود، بادیدنشون ، دلم هری ریخت!روز قبلش هم وقتی خوابتو برام تعریف کردی، چقدر با شوق گفتی بعد مدتها احمد اومده بود بخوابم!داشتی وسایل جمع میکردی که باهاش بری، ولی وقتی برگشتی فقط صداشو شنیدی که گفته بود ، دیر کردی رفتم بعدا میام دنبالت!مامان ، تو داشتی از باز گویی خوابت ذوق می کردی ولی من، دلم شور افتاده بود، وحشتی که تنم رو لرزید ، وحشتی که بعد رفتنت دلیلشو فهمیدم، وای مامان، ۱۱فروردین پارسال، اگه میدونستم آخرین باری هس که دارم بغلت میکنم و اشک فراق وجدایی رو از صورت ماهت پاک می کنم، دیگه جایی نمی رفتم ودر کنارت بس می نشستم!مامان کاش اینقدر دوستت نداشتم ودوسم نداشتی!الان راحت بودم ، درد نبودنت منو نمی سوزوند، مامان میدونی صبح خواهرآرزو وداداش یعقوب پیگیر اومدنم وبودنم تو خونه ات موقع تحویل سال بودن، مامان، میدونی ،داداش یعقوب برای اولین بار شاید تو عمرش، به کسی گفته باشه تو چشام جا داری ، اونو خرج من کردددد!!!راستش رو بگم علاوه بر نادر که اصلا راضی نمیشه بیاد تبریز وجای خالیتو ببینه، خودم هم، رغبت چندانی ندارم، نه اینکه با نیومدنم بهم خوش میگذره ها، نه اصلا وابدا…..بقول یعقوب، امسال فرصته، خونه ات با همه ی خاطراتش سرجاشه، ولی باورت میشه، بدون تو حسی نسبت به خونه ات هم ندارم، ولی یادته اونروز تو خواب ورویا موهامو نوازش میکردی، بهم گفتی محکم باشم، قوی باشم ، مامان!!دعام کن ، بتونم، جوری باشم که لبخند رو لبات بیارم واز تو آسمونا مثل همیشه بگییییی
آففرین منیم قیزیمااااااااا