صبح با صدای بچه همسایه چشاموباز کردم،داشت گریه می کرد ،مامانش گذاشته بودش وصبح رفته بوده به نیت اینکه حالا حالاها خوابه و تا بیاد بیدار نمیشه!! داداش بزرگترش داشت آرومش می کرد، بهش می گفت: ببین زنگ زدم بهش ،"الو الو مامان لطفا زودی بیا علی کوچولو بیدارشده ،داره بیقراریتو میکنه!! داشت تلاششو میکرد بچه رو با این کارش آروم کنه، خوشبختانه ده دقیقه طول نکشید که مامانش اومد بچه به هق هق،? افتاده بود ، با اومدن مامانشو و بغل کردنش آروم شد. ??مامان مامان??? ولی کسی نیست به تو زنگ بزنه !بگه زودتر بیا? دلم برات تنگ شده? بیا منم مثل اون بچه با دیدنت گریه هام تموم بشه، مامان قشنگم ، خیلی دلتنگتم ، خیلی تلاش می کنم ولی، نمیتونم رفتنتو، باور کنم.
- ۲۰ روز از،روزهای غمناک وجانسوز، بی مادری من گذشت
نظر از: امیرِعباس(حسین علیه السلام) [عضو]
پاسخ از: گل گاو زبون [عضو]
تشکر بی پایان از شما دوست عزیزم
خدا بهتون سلامتی وطول عمر بابرکت بده
نظر از: ... [عضو]
سلام. مطالبت در مورد مادر رو خوندم.
درکت می کنم. و تنها راهی که دارم دعا برای آرامش قلبت هست.
هر چند بدون عزیزان …
فهمیدم که پدرت هم خیلی وقته نیست.
امام علی علیه السلام نزد بازماندگان آن شخص رفت و به آنها چنین تسلیت گفت:
«این مرگ، از شما شروع نشده و به شما نیز پایان نمی یابد این رفیق و دوست تازه گذشته شما گاهی مسافرت می رفت، اینک نیز به مسافرت رفته. اگر از این سفر بازگشت، بسیار خوب و گرنه شما به سوی او خواهید رفت».(نهج البلاغه، حکمت 356)
این کمی من رو امیدوار کرد. خدا را چه دیدی شاید امام زمان آمد و مادرمان را به ما برگرداند.
پاسخ از: گل گاو زبون [عضو]
سپاس بی نهایت بابت دلداری وحرفهای قشنگتان. اللهم عجل لولیک الفرج.
نظر از: زهرا [بازدید کننده]
خدا رحمتشون کنه
فرم در حال بارگذاری ...
خدابیامرزه مادرتونو…