آرشیو برای: "آبان 1401"
پسرم مات حرفاش شده بود، عادتش بود، وقتی کسی خاطره تعریف می کرد، زوم تو دهان طرف ، پلک هم نمیزد، از اشتیاق پسرم ، دقیق شدم تا جزییات خاطره اش رو تو ذهنم تداعی کنم، برادر شوهرم ، نطق قویی داشت، خوب جمع گردانی میکرد، برای هر حرفش، داستان ومثلی داشت،… بیشتر »